جدول جو
جدول جو

معنی کار راندن - جستجوی لغت در جدول جو

کار راندن
انجام دادن کاری را
تصویری از کار راندن
تصویر کار راندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کام راندن
تصویر کام راندن
کنایه از به عیش و عشرت زندگی کردن، خوش گذراندن
فرهنگ فارسی عمید
آرزو ها و امیال خود را تحقق بخشیدن کام یافتن، عیاشی کردن خوش گذراندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر راندن
تصویر شهر راندن
حکومت کردن بر کشور مملکتداری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار انیدن
تصویر کار انیدن
بکار فرمودن کسی را، بکوشش واداشتن، کاشتن فرمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز راندن
تصویر باز راندن
((دَ))
حکایت کردن، بیان کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهر راندن
تصویر شهر راندن
((~. دَ))
کشورداری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کار ران
تصویر کار ران
دانای کار مطلع، کار گزار پیشکار وکیل، دلال
فرهنگ لغت هوشیار